دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 20:33 ::  نويسنده : آيدا

 To fall in love 
عاشق شدن 

To laugh until it hurts your stomach 
آنقدر بخندي که دلت درد بگيره 

To find mails by the thousands when you return from a vacation. 
بعد از اينکه از مسافرت برگشتي ببيني هزار تا نامه داري 

To go for a vacation to some pretty place. 
براي مسافرت به يک جاي خوشگل بري 

To listen to your favorite song in the radio. 
به آهنگ مورد علاقت از راديو گوش بدي 

To go to bed and to listen while it rains outside. 
به رختخواب بري و به صداي بارش بارون گوش بدي 

To leave the Shower and find that the towel is warm 
از حموم که اومدي بيرون ببيني حو له ات گرمه ! 

To clear your last exam. 
آخرين امتحانت رو پاس کني 

To receive a call from someone, you don""t see a lot, but you want to. 
کسي که معمولا زياد نمي‌بينيش ولي دلت مي‌خواد ببينيش بهت تلفن کنه 

To find money in a pant that you haven""t used since last year. 
توي شلواري که تو سال گذشته ازش استفاده نمي‌کردي پول پيدا کني 

To laugh at yourself looking at mirror, making faces. 
براي خودت تو آينه شکلک در بياري و بهش بخندي !!! 

Calls at midnight that last for hours. 
تلفن نيمه شب داشته باشي که ساعتها هم طول بکشه 

To laugh without a reason. 
بدون دليل بخندي 

To accidentally hear somebody say something good about you. 
بطور تصادفي بشنوي که يک نفر داره از شما تعريف مي‌کنه 

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours. 
از خواب پاشي و ببيني که چند ساعت ديگه هم مي‌توني بخوابي ! 

To hear a song that makes you remember a special person. 
آهنگي رو گوش کني که شخص خاصي رو به ياد شما مي‌ياره 

To be part of a team. 
عضو يک تيم باشي 

To watch the sunset from the hill top. 
از بالاي تپه به غروب خورشيد نگاه کني 

To make new friends. 
دوستاي جديد پيدا کني 

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person. 
وقتي "اونو" ميبيني دلت هري بريزه پايين ! 

To pass time with your best friends. 
لحظات خوبي رو با دوستانت سپري کني 

To see people that you like, feeling happy 
کساني رو که دوستشون داري رو خوشحال ببيني 

See an old friend again and to feel that the things have not changed. 
يه دوست قديمي رو دوباره ببينيد و ببينيد که فرقي نکرده 

To take an evening walk along the beach. 
عصر که شد کنار ساحل قدم بزني 

To have somebody tell you that he/she loves you. 
يکي رو داشته باشي که بدونيد دوستت داره 

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ...... 
يادت بياد که دوستاي احمقت چه کارهاي احمقانه اي کردند و بخندي و بخندي و ....... باز هم بخندي 

These are the best moments of life.... 
اينها بهترين لحظه‌هاي زندگي هستند 

Let us learn to cherish them. 
قدرشون روبدونيم 

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed" 
زندگي يک هديه است که بايد ازش لذت برد نه مشکلي که بايد حلش کرد 



سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : آيدا

 
غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد.»



سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : آيدا

 
غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد.»



یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : آيدا

 


بيل گيتس
بيل گيتس، رئيس «مايکروسافت»، در يک سخنراني در يکي از دبيرستان‌هاي آمريکا، خطاب به دانش‌آموزان گفت:
+ در دبيرستان خيلي چيزها را به دانش‌آموزان نمي‌آموزند!
-------------------------------------------------------------------------------
او هفت اصل مهم را که دانش‌آموزان در دبيرستان فرا نمي‌گيرند، بيان كرد.
هفت اصل مهم بيل گيتس به اين شرح است :

اصل اول: در زندگي، همه چيز عادلانه نيست، بهتر است با اين حقيقت کنار بياييد.

اصل دوم: دنيا براي عزت نفس شما اهميتي قايل نيست.
در اين دنيااز شما انتظار مي‌رود که قبل ازآن‌که نسبت به خودتان احساس خوبي داشته باشيد،
کار مثبتي انجام دهيد.

اصل سوم: پس از فارغ‌التحصيل شدن از دبيرستان و استخدام، کسي به شما رقم فوق‌العاده زيادي پرداخت نخواهد کرد. به همين ترتيب قبل از آن‌که بتوانيد به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسيد، بايد براي مقام و مزايايش زحمت بکشيد.

اصل چهارم: اگر فکر مي‌کنيد، آموزگارتان سختگير است، سخت در اشتباه هستيد.
پس از استخدام شدن متوجه خواهيد شد که رئيس شما خيلي سختگيرتر از آموزگارتان است، چون امنيت شغلي آموزگارتان را ندارد.

اصل پنجم: آشپزي در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد.پدر بزرگ‌هاي ما براي اين کار اصطلاح ديگري داشتند، از نظر آنها اين کار «يک فرصت» بود.

اصل ششم: اگر در کارتان موفق نيستيد، والدين خود را ملامت نکنيد، از ناليدن دست بکشيد و از اشتباهات خود درس بگيريد.

اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشويد، والدين شما هم جوانان پرشوري بودند و به قدري که اکنون به نظر شما مي‌رسد، ملال‌آور نبودند 
........................................................................

 



سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 21:53 ::  نويسنده : آيدا

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.
هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»

کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم
به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به
پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»

آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم
کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول
کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت
و خیره به آن نگاه کرد.

بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»

نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه … نه!»

دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ
فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»

آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران
به صورتشان شلاق نزند، رفتند.

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن
ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب
زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها
به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و
اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.

لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.

مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
ماریون دولن



دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 14:14 ::  نويسنده : آيدا

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان.
مادرت آتوسا (دختر کورش کبیر) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت.
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند.
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد.
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند.
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن، حفر قنات، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده.
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است.



جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : آيدا

ـ بعضي ها براي سربلندي ديگران تا کمر خم مي شوند.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۲ـ هر وقت او را مي بينم کمي مکث مي کنم، مثل ويرگول.


❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۳ـ شايد بهترين راه براي حفظ آثار باستاني، همچنان در زير خاک بودن آن ها باشد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۴ـ تمام زندگي ام قسطي است، اما گوشم بدهکار نيست.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۵ـ بي صداترين «تار» را عنکبوت مي نوازد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۶ـ اين روز ها به هرکي «بال و پر» بدهيد «دُم» در مي آورد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۷ـ برخي خانم ها، مانع تمرکز سرمايه همسرشان مي شوند.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۸ـ تفاوت ديد من و تو در نمره عينکمان است.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۹ـ خوش به حال فقير که يک حرف از غني بيشتر دارد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۰ـ شايد تبر همان قند شکن رستم باشد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۱ـ وقتي «رُخ»ت مرا کيش داد «مات» نگاهت شدم.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۲ـ عشق راهي است هموار اما بعضي ها در اين راه ليز مي خورند.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۳ـ براي اينکه هم رنگ جماعت شود ,  جماعت را رنگ مي کرد.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۴ـ از ماجراي عشقمان، موهايم روسفيد بيرون آمدند.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۵ـ خيلي سخت است هم روي قولت بايستي و هم زير پا نگذاري اش.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۶ـ بشقاب فقير گرسنه تر از صاحبش است.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۷ـ سخنران خوب کسي است که بعد از سخنراني با نوک پا از سالن خارج شود تا مخاطبان بيدار نشوند.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۸ـ براي مردها زندگي «جاري» است و براي زن ها , همسر برادر شوهر.

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

۱۹ـ  باز هم فراموش کردم فراموشش کنم.

 

منبع : http://smsjokbahal.blogfa.com

 



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 15:21 ::  نويسنده : آيدا

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.

در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!

سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد. وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دست نداشتي!
ياد بگير كه در زندگي ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كني.راز موفقيت در زندگي ، داشتن امكانات نيست ، بلكه استفاده از "بي امكاني" به عنوان نقطه قوت است



جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 13:55 ::  نويسنده : آيدا

اگر مي شد جمعيت کره زمين را به جمعيت يک دهکده 100 نفره تقليل داد، با يکسان نگاه داشتن همه نسبتها و درصدها، حاصل ، چيزي شبيه زير مي شد
57 آسيايي، 21 اروپايي، 14 آمريکايي شمالي و جنوبي و 8 آفريقايي در اين دهکده زندگي مي کردند. از اين عده 52 تن زن و 48 نفر مرد بودند. 70 نفر آنها غير سفيد پوست و 30 نفر سفيد پوست، 70 تن غير مسيحي و 30 تن مسيحي مي بودند
6 نفر از اين عده 59 درصد کل ثروت جهان را در اختيار داشتند و هر 6 نفر آمريکايي بودند. 20 تن نيز 80 درصد منابع انرژي موجود را مصرف مي کردند و 80 نفر هم پايين تر ازسطح کنوني استاندارد مسکن زندگي مي کردند. 70 نفر قدرت خواندن نمي داشتند و 50 نفر از سو تغذيه رنج مي بردند. يک نفر تحصيلات دانشگاهي مي داشت و يک نفر هم مالک يک دستگاه کامپيوتر بود. وقتي جهان را از چنين چشم انداز فشرده اي مورد توجه قرار دهيم، نياز به پذيرش، درک و آموزش پر رنگ تر مي شود
مطالب زير هم جاي تامل دارد

اگر امروز با احساس تندرستي بيشتري از خواب بيدار شويد ... از ميليون ها نفري که تا پايان هفته نيز دوام نخواهند آورد سعادتمند تريد
اگر هرگز، تنهايي زندان، زجر شکنجه، يا گرسنگي را تحمل نکرده ايد از 500 ميليون نفر در اين دنيا پيش تريد
اگر بتوانيد بدون ترس از ارعاب، دستگيري،شکنجه يا مرگ مراسم مذهبي خود را انجام دهيد، از 3 ميليارد مردم اين جهان خوشبخت تريد
اگر غذايي در يخچال ، پوشاکي بر تن، سقفي بالاي سر و جايي براي خوابيدن داريد ... از 75 درصد مردم جهان ثروتمند تريد.
اگر در بانک يا کيف بغليتان پول داريد و جايي براي استراحت و تفريح در اختيار نيز داريد ، از جمله 7 درصد ثروتمندان جهان هستيد
اگر پدر و مادرتان هنوز در قيد حيات هستند و با هم زندگي مي کنند شما از جمله نوادر حتي در آمريکا و کانادا مي شويد.
اگر مي توانيد اين مطلب را بخوانيد، دو بار سعادتمند هستيد، يک بار به خاطر اينکه کسي به فکر شماست و دوم اينکه شما بيش از 4 ميليارد نفري که در اين دنيا بي سواد هستند، خوشبخت هستي



جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 13:31 ::  نويسنده : آيدا
  • عشق ، خطاي فاحش فرد در تمايز يک آدم معمولي از بقيه ي آدم هاي معمولي است. «برنارد شاو»
  • شکوه دنيوی همچون دايره‌ای است بر سطح آب که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می‌شود و سپس در نهايت بزرگی هيچ می‌‌شود. «ويليام شکسپير»
  • آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند مجبور به تکرار آن هستند. «جرج سانتايانا»
  • تو ثروتمند نيستی مگر آنکه چيزی داشته باشی که با پول نتوان خريد. «کارت بروکس»
  • همه می‌خواهند بشريت را عوض کنند، دريغا که هيچ کس در اين انديشه نيست که خود را عوض کند. «لئو تولستوی»
  • ما از جنس روياهايمان هستيم. «ويليام شکسپير»
  • قله‌های مرتفع دره‌های عميق دارند و انسانهای بزرگ اشتباهات بزرگی مرتکب می‌شوند.
  • در بين تمامي مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسيم شده زيرا همه فكر مي‌كنند به اندازه كافي عاقلند. «رنه دكارت»
  • زندگی تراژدی است برای آن‌کسی‌که احساس می‌کند و کمدی است برای آنکه می‌انديشد.«ژان دلابروير»
  • پيروزی آن نيست که هرگز زمين نخوری، آنست که بعد از هر زمين خوردنی برخيزی.«مهاتما گاندی»
  • اگر قرار باشد بايستی و به طرف هر سگی که پارس می‌کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی‌رسی.«لارنس استرن»
  • نقیض یک قضیه صادق یک قضیه کاذب است، اما نقیض یک حقیقت ژرف گاهی حقیقت ژرف دیگری است. «نیلس بور»
  • هميشه عاشق کسي باش که لايق عشق باشد نه تشنه ي عشق . زيرا تشنه ي عشق روزي سيراب مي شود.


صفحه قبل 1 صفحه بعد

آیدا
این وب شخصیمه پر از خاطرات و مطالب باحال
درباره وبلاگ

سلام به همگی نظر یادتون نره
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آيدا و آدرس ida.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 84
بازدید ماه : 281
بازدید کل : 130175
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 66
تعداد آنلاین : 1



-